ولیالله نظری میگوید: تابستان سال 65 خیلی از نیروهای لشکر 25 کربلا که مستقر در هفتتپه بودند گرما زده شدند، بهطوری که ما یک حوض آب یخ آماده کردیم و بچهها را دستهجمعی میفرستادیم داخل حوض آب.
آن وقتها من مسئول بهداری پادگان شهید جعفرزاده اندیمشک بودم، یادم میآید یک ریسمانی تو راهرو کشیدیم و سرمها را بهصورت ردیفی به آن آویزان کرده بودیم و مریضها را کنار هم خواباندیم.
سَرم عجیب به مریضها گرم بود که وقتی چشمم به شهید نورالله عالیشاهی افتاد، با خنده گفتم: «تو را چه به جبهه آمدن! اگر عراقیها تو را اسیر کنند، نمیگویند ایرانیها نیرو نداشتند این فسقلی را گرفتند آوردند؟!»، با همان بیحالی گفت: «موقع عمل که شد، به آنها میگویم، فسقلی چه کسی است».
۵ دیماه سالگشت شهادت بسیجی شهید نورالله عالیشاهی / سومین شهید روستای قلعه(منطقه دو سر شمار)
شهید نورالله عالیشاهی/ فرزند رمضان در سال ۱۳۴۹ در یک خانواده مذهبی به دنیا آمد. چهار ساله بود که خانواده اش بخاطر شرایط سخت زندگی و مشکلات اقتصادی از روستای قلعه (بخش چهاردانگه ساری) به روستای لَلـه مرز شهرستان بهشهر مهاجرت کردند. نورالله دوران تحصیلات ابتدایی را در دبستان بعثت (شهید پناهی فعلی) للـه مرز به پایان رساند و کلاس دوم دبستان بود که انقلاب اسلامی به پیروزی رسید. شهید از دوران دبستان به انجام مسائل دینی مقید بوده و در دوران تحصیلات راهنمایی و دبیرستان فردی شایسته و مفید در روستا و مدرسه شد. در سال ۱۳۶۲ برادرش نصرالله در جبهه جنگ شهید و مفقودالاثر شد و نورالله با داشتن سن کم به جبهه رفت و به عنوان بی سیم چی گردان مشغول خدمت شد و سرانجام در تاریخ ۱۳۶۵/۱۰/۵ در عملیات کربلای چهار در جبهه اروندرود به شهادت رسید و بدن توتیا شده اش دربهشهر تشییع گردید و در حیاط حسینیه باب الحوائج روستای للـه مرز در کنار دیگر شهیدان بخاک سپرده شد.